سری بازی های اساسینز کرید در طول سال های زیاد گیمر ها را به سفری طولانی از مراکش و خاورمیانه گرفته تا ایتالیا و مصر برده است. سفری که پر از نام های آشناست. از سلطان سلیمان قانونی گرفته  تا خشایارشا و لئوناردو داوینچی.  در اینجا می خواهیم با داستان این سری به صورت خلاصه اشنا شویم.

در این مقاله فقط به داستان دزموند و کسانی که به خاطرات آن ها رفته می پردازیم.

داستان از سال 2012 شروع می شود جایی که دزموند توسط شرکتی به نام ابسترگو یده می شود. ابسترگو به ظاهر یک شرکت دارویی در رم می باشد اما در واقع ابسترگو با یدن یدن دزموند آزمایشاتی را روی او انجام می دهد تا به خاطرات اجدادش دسترسی پیدا کند. ابسترگو برای این کار از دستگاهی به نام انیموس استفاده می کند تا خاطرات نهفته در ژن کاربر را شبیه سازی کند. هدف اصلی ابسترگو از شبیه سازی خاطرات اجداد دزموند رسیدن به یک شئ باستانی به نام سیب بهشتی است در داستان ها توانایی دسترسی به آینده و تغیر زمان را دارد. از این رو دکتر "والن وی دیچ" رئیس ابسترگو به همراه دستیارش "لوسی استیلمن" از طریق خاطرات نهفته در ژن دزموند وارد بازه زمانی جنگ های صلییبی سوم می شوند. جایی که دزموند وارد خاطرات "اطایر ابن لا احد" از اعضای ارشد انجمن برادری اساسین ها می شود. اساسین ها گروهی از ادمکش های عقیدتی بودند که سعی داشتنند با کشتن اهدافشان عدالت را در جامعه بر قرار کنند. این در حالی است که تمپلار ها دقیقا نقطه مخلف آنها بودند و با کشتن اساسین ها برقراری نظم و امنیت جامع را بر عهده خود می دانستند. جنگ میان اساسین ها و تمپلار ها در اصل بر سر پیدا کردن سیب بهشتی بوده است و اساسین ها می خواستند با به دست آوردن سیب بهشتی مانع سوءاستفاده تمپلار ها از آن شوند. اطایر توسط استادش یعنی "المعلم" متقاعد می شود تا 9 هدف مختلف را از بین ببرد. این نه هدف از اعضای مهم و ارشد تمپلار بودند اطیر با کشتن هر کدام به سیب بهشتی نزدیک تر می شد. از طرفی دزموند کم کم متوجه می شود که ابسترگو در واقع متشکل از اعضا تمپلار امروزی است که می خواهند از طریق دزموند به مکان فعلی سیب بهشتی برسند. در نهایت اطایر با کشتن تک تک اعضا به"رابرت دی سیبل"می رسد اخرین نفر در لیست المعلم است.پس مرگ رابرت توسط اطایر او به اطایر می کوید که المعم فردی نیست که فکر می کرده و می خواست از طریق اطایر به سیب بهشتی برسد. اطایر به محل اصلی اساسین ها بر می گردد تا المعلم را به قتل برساند. پس کشته شدن المعلم توسط اطایر، اطایر تصمیم می گیرد تا سیب بهشتی را نابود کند ولی ناگهان از طریق این قطعه از سیب متوجه مکان سایر قطعات می شود که سرتاسر جهان پراکنده اند. در این شرایط دزموند تازه متوجه نقاشی هایی می شود که نابودی بشریت را با یک اتفاق خیلی بزرگ پیش بینی می کند.دزموند بلاخره موفق می شود به همراه لوسی از ابسترگو فرار کند و با اشخاص جدیدی از جمله "شان هستیگنز" تاریخ نویس و تحلیلگر و "ربکا کرین " مهندس فنی آشنا می شود. تیم موفق شده انیموس جدیدی را توسعه بدهد و از آن برای آموزش مهارت های اساسین ها به دزموند و مرور خاطرات دیگر اجداد دزموند استفاده کند. حال داستان وارد اواخر قرن 15 میلادی و دوران رنسانس در ایتالیا می شود تا خاطرات "اتزیو ائودیتوره دا فیرنزه" را مرور کند. اتزیو در خانواده اشرافی فلورانسی متولد شده و با کار هایش مدام برای آنها دردسر می سازد. روزی از روزها پدر و برادر اتزیو به جرمی که مرتکب نشده اند به دار آویخته می شوند و اتزیو هم متوجه ماجرا می شود. اتزیو در خونخواهی پدر و برادرش دادرس مفسد را به قتل می رساند و به همراه مادر و خواهرش به موترجیونی عمارت اجدادی خود می روند. در اونجا اتزیو با عموی خود یعنی "ماریو ائودیتوره" اشنا می شود. او به اتزیو می گوید که پدر و برادرش در واقع جزو اساسین ها بودند و با تعلیم اتزیو توسط ماریو او هم به یک اساسین تبدیل می شود.در مسیر انتقام جویی اتزیو او بانکدار،نده و اشخاصی را می بیند که به نحوی در ماجرا دخیل بودند و به مرور زمان نام خاندان هایی مثل پاتسی یا بارباریگو برملا می شود. البته اتزیو با اشخاص سرشناسی مثل لئوناردو داوینچی نیز دیدار می کند و از آنها برای کسب دانش و مهارت بیشتر، کمک می گیرد. زمانی که اتزیو در ونیز بود موفق شد هویت "رودریگو بورجیا " استاد اعظم تمپلار ها را شناسایی کند و به خاطر یکسری اتفاق سیب بهشتی را از تمپلار ها بگیرد. به دست آوردن سرنخ ها توسط اتزیو باعث می شود او چشم اندازی از دو انسان می بیند که در حال یدن سیب بهشتی هستند. اشخاصی احتمالا آدم و حوا باشند. حالا اتزیو به سال 1499 می رود جایی رودریگو بورجیای تمپلار به پاپ الکساندر ششم تبدیل شده و باید به قتل برسد ولی اتزیو تصمیم می گیرد او را به عنوان یکی از ناکامی هایش زنده نگه دارد. در اینجا اتزیو به کمک سیب بهشتی وارد وارد مخفیگاه شده و از زبان الهه ای به نام مینروا در مورد ایجاد اولین تمدن انسان ها برای اطاعت از خدایان می شنود ولی پیش بینی نامشخصی در باره نابودی نسل بشر می گوید. مینروا به اتزیو و دزموند می گوید که فقط دزموند می تواند مانع این اتفاق شود.

با شبیخون سربازان آبسترگو به رهبری ویدیچ دزموند و دوستانش به خرابه های عمارت مانتریجیونی فرار می کنند. حالا دزموند یک بار دیگر از انیموس استفاده می کند. اتزیو پس از خارج شدن از مخفیگاه سعی دارد اتفاقات و صحبت ها را درک کند ولی  سفر ماریو و اتزیو به مونتریجیونی باعث می شود آنها درگیر سربازان "چزار بورجیا" فرزند ردریگو شوند. نبردی که به مرگ ماریو و یده شدن سیب بهشتی توسط تمپلار ها را به همراه دارد. اتزیو به همراه خواهر و برادرش برای زنده ماندن به رم می رود. اتزیو هنگامی که به رم می رسد متوجه می شود که اساسین ها در ماموریت های خود شکست خورده اند و ظلم و ستم تمپلار ها همه جا را فرا گرفته است. از این رو او تصمیم می گیرد انجمن برادری اساسین ها را در رم راه اندازی کند و چهار سال طول می کشد تا اساسین های زبده را تربیت کند. روزی از همین روز ها اتزیو تصمیم می گیرد مخفیانه سری به رودریگو و چزار بزند که شدیدا در حال بحث و جدل هستند. بحثی که نه تنها جای سیب بهشتی را لو می دهد بلکه باعث مرگ رودریگو توسط چزار نیز می شود. اتزیو زمان را غنیمت شمرده و با پیدا کردن سیب بهشتی و استفاده از آن متوجه می شود که چزار در حال لشکرکشی و حمله به سمت اوست. نبرد اتزیو و چزار با مرگ چزار به پایان رسیده و اتزیو سیب بهشتی را در مقبره اولین تمدن مخفی می کند. دزموند که اکنون مکان سیب را فهمیده به همراه تیم سراغ آن رفته تا از قدرت آن برای پیدا کردن بقیه قطعات استفاده  کند. با این حال وقتی وارد مقبره شد الهه ای به نام جونو به او درباره حس های شش گانه و کمبود دانش انسان ها گفت. همچنین جونو معتقد است لوسی یک خائن بوده و در اصل با تمپلار هاست. دزموند که به سیب بهشتی دست زده کنترل خود را از دست می دهد و جونو به لطف توقف زمان و کنترل بدن دزموند لوسی را می کشد و باعث به کما رفتن دزموند نیز می شود. حال ربکا به کمک ویلیام مایلز پدر دزموند یک بار دیگر او را وارد انیموس می کند. دزموند با ورود به انیموس با فردی به نام "کلیک آزمارک" آشنا می شود که به دزموند می گوید تنها راه درست کردن ذهن در هم شکسته اش مرور تمام خاطرات اجدادش یعنی اتزیو و اطایر است. دزموند یک بار دیگر وارد خاطرات اتزیو می شود. چهار سال از کشته شدن چزار گذشته و اتزیو وارد قلعه مصیاف شده تا معنای واقعی اساسین بودن را بفهمد ولی با ورود به قلعه متوجه می شود این قلعه قبلا توسط تمپلار ها تسخیر شده. اتزیو در راه فرار متوجه وجود پنج کلید برای ورود به  کتابخانه اطایر می شود. یکی از کلید ها توسط تمپلار ها پیدا شده و اتزیو باید با سفر به قسنطینه چهار کلید دیگر را پیدا کرده و آن یک کلید را از چنگال تمپلار ها در بیاورد. اتزیو در این ماجراجویی خطرناک خاطرات اطایر را نیز مرور می کند. اتزیو پس از پیدا کردن هر پنج کلید وارد کتابخانه اطایر می شود ولی جزء باقی مانده جسد اطایر و ششمین کلید چیزی نمی بیند. در واقع اطایر با این کار را کرد تا تمپلار ها نتوانند به سیب بهشتی و اطلاعات او دست پیدا کنند. اتزیو که می داند دزموند در حال تماشای اوست به او می گوید امیدوار است او بتواند جواب سوالی که اتزیو و اطیر دنبالش بودند را پیدا کند. حال دزموند طبق صحبت های ژوپیتر باید به مقبره مرکزی که در نیویورک قرار دارد برود تا بتواند جلوی پایان بشریت را بگیرد. دزموند بالاخره موفق می شود به مقبره اصلی دست پیدا کرده و با فعال کردن ستون اصلی جلوی پایان بشریت را بگیرد. ولی د رهمین لحظه جونو ظاهر شده و می گوید این کار خود دزموند را نیز می کشد ولی مینروا نیز آمده و با این نقشه مخالفت می کند و می گوید این کار جونو را نیز آزاد می کند. در واقع جونو در مقبره زندانی شده بود تا نتواند بشریت را کنترل کند. با این حال دزموند تصمیم می گیرد خود را فدا کرده و آیندگان با جونو به مبارزه بپردازند.


تک اموزش

سری بازی های اساسینز کرید در طول سال های زیاد گیمر ها را به سفری طولانی از مراکش و خاورمیانه گرفته تا ایتالیا و مصر برده است. سفری که پر از نام های آشناست. از سلطان سلیمان قانونی گرفته  تا خشایارشا و لئوناردو داوینچی.  در اینجا می خواهیم با داستان این سری به صورت خلاصه اشنا شویم.

در این مقاله فقط به داستان دزموند و کسانی که به خاطرات آن ها رفته می پردازیم.

 


تک اموزش

داستان بازی 4god of war

مقدمه

چند سالی از قتل عام خدایان یونان به دست کریتوس می گذرد. کسی که دشمنان را به وحشیانه ترین شکل می کشت حال به دنیای نورس آمده و صاحب خانواده شده. آترئوس نام فرزند کریتوس است کسی که کریتوس می خواهد به او یاد بدهد چگونه در این سرزمین که در آن انواع هیولا ها زندگی می کنند زنده بماند و برای این کار باید از خشم خود بکاهد. فی نام همسر کریتوس و مادر آترئوس است که مرده و وصیت کرده کریتوس و آترئوس خاکستر او را به بلند ترین نقطه در جهان نورس برده و در آنجا خاکستر را رها کنند.

 


تک اموزش

داستان بازی 4god of war

مقدمه

چند سالی از قتل عام خدایان یونان به دست کریتوس می گذرد. کسی که دشمنان را به وحشیانه ترین شکل می کشت حال به دنیای نورس آمده و صاحب خانواده شده. آترئوس نام فرزند کریتوس است کسی که کریتوس می خواهد به او یاد بدهد چگونه در این سرزمین که در آن انواع هیولا ها زندگی می کنند زنده بماند و برای این کار باید از خشم خود بکاهد. فی نام همسر کریتوس و مادر آترئوس است که مرده و وصیت کرده کریتوس و آترئوس خاکستر او را به بلند ترین نقطه در جهان نورس برده و در آنجا خاکستر را رها کنند.

 


تک اموزش

سری بازی های اساسینز کرید در طول سال های زیاد گیمر ها را به سفری طولانی از مراکش و خاورمیانه گرفته تا ایتالیا و مصر برده است. سفری که پر از نام های آشناست. از سلطان سلیمان قانونی گرفته  تا خشایارشا و لئوناردو داوینچی.  در اینجا می خواهیم با داستان این سری به صورت خلاصه اشنا شویم.

در این مقاله فقط به داستان دزموند و کسانی که به خاطرات آن ها رفته می پردازیم.

 


تک اموزش

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

مدلینگ دانش پرستاری: از کلاس درس تا جامعه مجله نوبیا درب و پنجره upvc | ایران یو پی وی سی آموزش تعمیرات برق خودرو زنگ شادی بنــدبــاز am bakhshi blog